مزید کردن افعال مجرد
هر زیادتی در تعداد حروف یک فعل برای غرضی معنوی صورت می گیرد به عبارت
روان تر اگر یک فعل مجرد را به باب مزید ببریم برای دست یافتن به غرضی
معنوی و بیشتر سخن گفتن و بیشتر استفاده کردن از آن فعل می باشد به طور مثال
اگر فعل کرم که به معنی بزرگوار شد؛ است را به باب افعال یا تفعیل ببریم و به أکرم یا
کــــرّم تبدیل شود معنی آن اکرام یا احترام کرد می شود یعنی فعل متعدی شده است پس
غرض از ساختن فعل در دو باب افعال یا تفعیل تعدیه یا متعدی کردن فعل است . علاوه
بر این غرض ندرتاً افعالی یافت می شوند که در این دو باب معنای دیگری هم می دهند
مثل : صبح که اگر به باب افعال برود منظور متعدی شدن آن نیست بلکه معنی آن داخل
شدن در صبح است وقتی بگوییم أصبح المسافر یعنی مسافر داخل صبح شد .
و یا اگر فعل قطع را به باب تفعیل ببریم مثل این نمونه قطــّــعتُ الجبل َ معنی آن تکثیر
می شود یعنی کوه را به قطعه های بسیار تقسیم کردم .
و یا وزن فاعل برای مشارکت دو یا چند نفر درعمل به کار می رود مثل: ضارب علی
و زید در اینجا منظور ضارب یا مضروب نیست بلکه اشتراک هر دو نفر در زد و
خورد است و علی و زید همدیگر را زده اند ؛ گاهی همین باب اگر چه بر وزن فاعل
یعنی مزید است ولی به معنی مجرد است و مشارکتی درآن نیست مثل سافرتُ
(مسافرت کردم) .
وزن إفعلّ برای رنگ است مثلاً إحمرّ یعنی سرخ شد ولی گاه برای مبالغه بکار می رود
مثل این جمله : اسودّاللیلُ: سیاهی شب به نهایت رسید ( شب شدیداً سیاه شد )
در باب استفعال غرض اصلی طلب و خواهش است مانند : استغفر : آمرزش خواست
ولی گاه برای تحول مثل یستنسر در پست قبلی و یا برای تکلّف یعنی خود را در انجام
امری ملزم کردن و یا خصلتی را در خود متعهدانه ایجاد نمودن بکار می رود مثال:
تکلـّــف الجرأة : جسور بودن را در خود وظیفه دانست ( یعنی وجود جرأت را بر خود
لازم دید )